در سال ۱۹۷۰، گریس هومان (Grace Hoeman)، پزشک و کوهنورد آلاسکایی، گروهی متشکل از شش زن را در نخستین تلاش تمام زنانه برای صعود به دنالی (Denali) رهبری کرد که اولین صعود زنان به یکی از قلههای بزرگ جهان بود. در آن زمان که مردان به ماه رسیده بودند، مردم فکر میکردند که زنان بدون کمک مردان قادر به صعود به کوهها نیستند. این افکار هومان را جسورتر کرد. هنگامی که گریس هومان، ایده اش را در سر می پروراند، به هیچ وجه نخستین زن ماجراجو نبود. زنان دههها بود که به کوهها صعود میکردند و مناطق قطبی را کشف مینمودند.

پیش از آغاز قرن بیستم، جوزفین پری (Josephine Peary) آمریکایی در مناطق سردسیر قطب شمال به همراه همسرش، رابرت پری (Robert Peary)، کاشف قطب شمال، سرگردان بود. هم زمان الیزابت لو بلوند (Elizabeth Le Blond)، کوهنورد ایرلندی، به آلپ صعود میکرد، بدون همسر. او یک استثنا بود که با شبمانی در کوهها با راهنماهای مرد خود در دهههای 1890-1880، در برابر جامعه محافظهکار انگلیسی ایستاد. «لو بلوند» دلیل اصلی تعداد کم کوهنوردان زن را چنین بیان کرد: «می بایست با همراهی پدر، برادر یا مرد دیگری از خانواده این کار را انجام می دادند. خوابیدن یک «زن تنها» در یک کلبه یا بیواک بسیار تکاندهنده تلقی میشد.»

دلیل دیگر، نداشتن لباس کوهنوردی مناسب بود. زنان می بایست همیشه دامن می پوشیدند، یک رسم دست و پا گیر که باعث میشد آنها با پارچههای سنگین، که خیسی وزن شان را بیشتر هم می کرد، دست و پنجه نرم کنند.
«لو بلوند» اغلب پس از دور شدن از شهرها، روستاها یا کلبهها، دامن خود را درمیآورد و با شلوارکهای گشاد که در ساق پا جمع میشد و به عنوان لباس زیر برای زنان استفاده میشد، کوهنوردی میکرد و در پایان صعود، دامن خود را دوباره میپوشید. یک بار، بهمن دامنش را برد و او مجبور شد در بازگشت به شهر، پشت درختی پنهان شود تا راهنمایش دامن دیگری از اتاق هتلش بیاورد. راهنما با یک لباس شب بازگشت!
در طول جنبش حق رای زنان، فانی بولاک ورکمن (Fanny Bullock Workman)، ماجراجوی آمریکایی، رکوردهای صعود زنان در هیمالیا را شکست (به همراه همسرش) و از موفقیت خود به عنوان سکویی برای حق برابری زنان استفاده کرد. در سال ۱۹۱۲، او در یک گذرگاه مرتفع در یخچال سیاچن (Siachen) در قراقروم (Karakoram) در حالی که روزنامهای با عنوان «حق رای برای زنان» در دست داشت، عکس گرفت.

درباره دنالی باید افزود، تا زمانی که «هومان» و گروهش قصد صعود به آن را داشتند، تنها دو زن بر آن قله ایستاده بودند. در سال ۱۹۴۷، باربارا واشبرن (Barbara Washburn) به همراه همسرش، برادفورد واشبرن (Bradford Washburn )، نقشهبردار، عکاس و کاشف پیشگام که اولین کسی بود که دنالی را به طور کامل نقشهبرداری کرد، به این کوه صعود کرد.
«باربارا» برای افتخار یا تمایز نخستین زن بودن، تلاشی برای صعود به قله نکرد، اگرچه آن را هیجان زندگیاش نامید. او در واقع باید متقاعد میشد تا صعود کند؛ «باربارا» در آن زمان سه فرزند کوچک داشت که در کنار آن ها بودن را ترجیح می داد، اما RKO Radio Pictures، که در حال ساخت مستندی درباره کوهنوردی بود و از ایده یک کوهنورد زن، کنجکاو شده بود، هزینه پرستار بچه ها را داد تا او بتواند به اکسپدیشن بپیوندد.

او بعدها درباره این دستاورد نوشت: «خبرنگاران انتظار داشتند که من دلیل روانشناختی عمیقی بیاورم که چرا باید نخستین زن بر فراز قله کوه مککینلی (دنالی) باشم و چرا احساس میکردم باید این گونه برتری پیدا کنم. وقتی میگفتم که تنها میخواستم با همسرم باشم، آن ها ناامید میشدند.» پانزده سال پس از آن، کوهنوردی به نام آنور باکنل (Anore Bucknell) با گروهی متشکل از پنج مرد از جبهه شمالی کوه صعود کرد تا او نیز بر قله بایستد.
حتی اگر این دستاوردهای اولیه زنان چندان شناخته شده نباشد، دست کم در سوابق تاریخی ماندگار شدهاند. بسیاری دیگر هستند که نامشان هرگز وارد تاریخ جمعی ما نشده است، زیرا کاشفان مرد اغلب از ذکر نام زنان در خاطرات برنامه های خود غفلت میکردند، اگر اصلا زنی همراهشان بود.
زنان به حاشیه رانده میشدند یا نام شان ثبت نمیشد و یا از همان ابتدا از شرکت در صعودها منع میشدند. مانند بسیاری از عرصههای خارج از خانه، فعالیتهای کوهنوردی و صخرهنوردی از نظر شرکتکنندگان، رویکرد و فرهنگی، به طور غالب مردانه بود (و البته هنوز هم تاحدودی هست!). به همین دلیل است که یک صعود در سطح مبتدی در اصطلاح عامیانه «یک روز آسان برای یک خانم» نامیده میشد.

وقتی زنی در کوهها به موفقیتی دست مییافت، هرگز به دلیل قدرت یا مهارت خودش نبود؛ روایتهای فرهنگی اغلب موفقیت او را به مردی نسبت میدادند که کولهپشتیاش را حمل میکرد، در ارتفاعات ترسناک دستش را میگرفت یا در عبور از شکافهای عمیق به او کمک میکرد. وقتی زنان به تنهایی به قلهها یا مسیرهای دشوار صعود می کردند، آن کوهها برای همیشه «بیش از حد آسان» تلقی میشدند تا مردان دیگر هرگز تلاشی برای صعود به آنها نکنند، مانند زمانی که میریام آندرهیل (Miriam Underhill) و آلیس دیمسم (Alice Damesme) در سال ۱۹۲۹ به گرپون (The Grépon) صعود کردند.
گرپون، یک منار گرانیتی شیبدار در توده مون بلان (The Mont Blanc massif)، یک صعود دشوار به حساب می آمد. یک شکاف عمودی تنگ به طول ۱۸ متر به نام شکاف مامری (The Mummery Crack)، که در زیر آن چیزی نبود و لازم بود که کوهنورد هنگام صعود از آن حتما حمایت شود. اما حمایت در اینجا تقریبا غیرممکن بود، زیرا تمام کسانی که به آنجا صعود کرده بودند بر اثر سقوط مرده بودند. گروهی از کوهنوردان مرد در مسیر جمع شده بودند تا عبور این دو زن از آن را ببینند. آنها با موفقیت این کار را انجام دادند و به صعود بقیه مسیر ادامه دادند. اما هنوز روز به پایان نرسیده بود که کوهنورد فرانسوی، اتین برول (Étienne Bruhl)، اعلام کرد: «گرپون ناپدید شده است. اکنون که دو زن به تنهایی آن را صعود کردند، هیچ مرد بااحترامی نمیتواند آن را انجام دهد. حیف هم شد، زیرا قبلا یک صعود بسیار خوب بود.»

اما هنگامی که زنان در کوهها شکست میخوردند، این فقط تأییدی بر یقین جامعه کوهنوردی از فرودستی آنها بود. در سال ۱۹۵۹، کوهنورد فرانسوی، کلود کوگان (Claude Kogan)، تیمی متشکل از ۱۲ زن را در اولین صعود تمام زنانه، البته با راهنماهای مرد و شرپاها، به چو اویو (Cho Oyu) ششمین قله بلند جهان به ارتفاع 8201 متر، رهبری کرد. وقتی کوگان و یکی از همراهان مرد و دو شرپا در اثر بهمن در ارتفاع 7010 متری کشته شدند، خبرنگار بریتانیایی، استفان هارپر (Stephen Harper)، نوشت:«این حادثه نشان داد که حتی سرسختترین و شجاعترین زنان نیز در برابر وحشت کولاک و بهمن در کوهستان، همچنان «جنس ضعیفتر» محسوب میشوند و در مواجهه با مرگ و خطر شدید، مردان پیش قدم میشوند و زنان این را میپذیرند.»
مسئله نه چندان کوچک مادری نیز وجود داشت که باید با آن مقابله میشد. در سال ۱۹۷۰ (هنوز سه سال تا «تصمیم رو در برابر وید (Roe v. Wade)* » و آزادی اجتماعی و اقتصادی زنان که با حق انتخاب باروری همراه بود، مانده بود) ایده فراتر رفتن زنان از محدودیتهای مادری و خانهداری در حال قوت گرفتن بود، اما ایده رد کردن هنجارهای فرهنگی و به تعویق انداختن بچه دار شدن برای دنبال کردن چنین اشتیاقی عجیب و غریب و به طور سنتی مردانهای مانند کوهنوردی هنوز بسیار دور از ذهن بود.
هجده سال پس از اکسپدیشن دنالی، لیدیا برادی ، کوهنورد مشهور نیوزیلندی، برای دنبال کردن حرفه کوهنوردی خود، تحت عمل عقیمسازی قرار گرفت. «برادی» به عنوان تنها فرزند یک مادر مجرد بزرگ شده بود و از کودکی به او القا شده بود که پدر و مادر خوب بودن به زمان و توجه زیادی نیاز دارد. با اوج گرفتن حرفه کوهنوردیاش، او متوجه شد که آن چیزها را برای دادن به یک کودک ندارد، به همین دلیل نمیخواست در نتیجه آن خطر تبدیل شدن به یک مادر نامناسب را بپذیرد و میخواست کوهها را در اولویت قرار دهد.

وقتی او برای اولین بار در اوایل دهه ۲۰ زندگیاش موضوع عقیمسازی را با پزشکان مطرح کرد، دائما به او توصیه میشد که خیلی جوان است. تا این که یک پزشک زن پیدا کرد و سرانجام عمل را انجام داد. یک سال بعد در سال ۱۹۸۸، در سن ۲۷ سالگی، «برادی» نخستین زنی شد که بدون اکسیژن مکمل به قله اورست صعود کرد.
او در یادداشتهایش با عنوان «صعود آسان است» چنین آورده است: «در ابتدای فعالیتم در کوهنوردی، مردان پدری را میدیدم که خود را در معرض خطر قرار میدادند و ریسک میکردند. به نظرم میرسید که همسران و خانوادههایشان در خانه از واقعیت ماجرا بیاطلاع بودند. بدین ترتیب، مردان بدون مواجهه با بازخواست به کارهایشان ادامه میدادند و تنها زمانی که زنانِ مادر نیز به عرصه کوهنوردی وارد شدند، این مسئله مورد توجه عموم قرار گرفت.»
این توجهات در سال ۱۹۹۵ با مرگ آلیسون هارگریوز (Alison Hargreaves) در کی۲ ( K2)در یک طوفان شدید به اوج خود رسید. «هارگریوز» یکی از بهترین کوهنوردان نسل خود بود، او بدون اکسیژن مکمل به قله اورست و هر شش جبهه شمالی کلاسیک آلپ را در یک فصل به تنهایی صعود کرده بود.
اما به جای این که برای مهارتش ستایش شود، پس از مرگش به عنوان فردی غیرمسئول و خودخواه مورد حمله قرار گرفت، چرا که مادر دو فرزند بود و خطرات ذاتی حرفه کوهنوردی را پذیرفته بود. این ایده که زنان میتوانند هم مادر و هم کوهنورد باشند، تا اواخر دهه ۲۰۰۰ پذیرفته نشده بود. اگرچه حتی اکنون نیز، کوهنوردان، اسکیبازان، متخصصان بهمن و صخرهنوردان زن همچنان نگران این هستند که بارداری ممکن است بر حرفهشان تأثیر بگذارد و حامیان مالی قراردادهایشان را لغو کنند.

برخی از اعضای اکسپدیشن دنالی در سال ۱۹۷۰ – شاید همه آنها – فشار زیادی برای موفقیت احساس میکردند. طعنههای تحقیرآمیز جامعه کوهنوردی درباره ضعف، بیثباتی عاطفی و دعواهای زنانه که صفوف یک تیم تمام زنانه را از هم میپاشد. آنها قصد داشتند ثابت کنند که زنان بی تردید، جایگاهی در دنیای کوهنوردی در قله های مرتفع دارند.
اگر کسی میتوانست این فشار را تحمل کند، این شش زن بودند که پیشتر به گشت و گذار در دنیای مردان! عادت کرده بودند. گریس هومان (Grace Hoeman)، آرلین بلوم (Arlene Blum)، مارگارت کلارک (Margaret Clark)، مارگارت یانگ (Margaret Young)، فی کر (Faye Kerr) و دانا اسمیت (Dana Smith)، که پزشک، شیمیدان، فیزیکدان، خلبان و زمینشناس بودند. آنها در مجموع، پیشتر هم به کوههای واقعی و هم کوههای استعاری را در سراسر جهان صعود کرده بودند کرده بودند.
*تصمیم رو در مقابل وید (Roe v. Wade) یک پرونده تاریخی در دیوان عالی ایالات متحده بود که در 22 ژانویه 1973 رای نهایی در آن صادر شد. این تصمیم، حق زنان برای سقط جنین را تحت حمایت قانون اساسی ایالات متحده به رسمیت شناخت.
منبع مقاله در مجله گاردین